(4375) فرهاد؛ برو به سلامت (14 خرداد 1401)
🔹تازه و کم کم داشتیم فصل های ناکامی مان را در عرض یک فصل فراموش می کردیم.. تازه داشت یادمان می رفت که چه سختی ها و فصل های تلخی را سپری کردیم و موهایمان در عرض همین 9 سال به اندازه 90 سال سفید شد و اعصابمان بهم ریخت و ضعف اعصاب گرفته بودیم و این یک فصل داشت حالمان را خوب می کرد که... .
🔹قهرمانی خیلی زیباست... بوسه زدن بر جام خیلی زیباست اما اینکه درست چند روز، فقط چند روز پس از قهرمانی نیمکت تیم قهرمانت خداحافظی کنند و برای فصل بعد تیمت را تنها بگذارند می مانی که چه بگویی؟! می مانی که خوشحالی ات چقدر باید دوام داشته باشد؟ باز ناراحتی.. باز استرس.. باز اضطراب.. جانشین چه کسی است؟ چه کسی می آید.. کدام بازیکنان جدا می شوند؟ کدام بازیکنان جذب خواهند شد؟ و اصلا چه اثری از تیم قهرمان و شخصیت گرفته استقلال باقی می ماند؟
🔹باز دلشوره هایمان آغاز می شوند.. باز فکرهای مختلف.. باز شایعه های رنگارنگ که اکثر آنها رنگ واقعیت به خود می گیرند و من می مانم و این دلی که انگاری خوشحالی به او نیامده.. انگاری این فصل برایش یک رؤیا بوده است.. انگاری این فصل را در خواب دیده و حالا که پس از 30 هفته و دیدن قهرمانی تیم محبوبش از خواب پریده دوباره همه چیز را مثل روز اول می بیند.. .
🔹باز می نویسیم که امیدواریم... باز تیتر می نویسیم که استقلال با فرهاد و چه بی فرهاد، استقلال با هر شخصی نه کوچک می شود و نه فراموش می شود.. باز می نویسیم که امیدواریم به ادامه یافتن این راه... امیدواریم که این تیم آنقدر شخصیت گرفته باشد که با خروج یک نفر یا چند نفر و ورود افراد تازه وارد از هم نپاشد و همچنان بتواند شکست ناپذیری فصل گذشته اش را، همچنان صلابت و اقتدار خودش را حفظ کند تا هوادار دوباره مضطرب نشود.. تا هوادار دوباره خاطره های تلخ خود را از نو شروع نکند.