محمود فخرالحاج

(4698) باز حسرت، باز افسوس های ادامه دار (11 خرداد 1402)

محمود فخرالحاج

🔹منتظر قهرمانی بودیم، منتظر بودیم انتقام شکست بازی برگشت را بگیریم، منتظر بودیم تا دوباره پرافتخار باقی بمانیم اما وقتی بازی فینال آغاز شد به جز دقایق اولیه بازی و قبل از دریافت گل موقعیت خطرناک ایجاد کردیم و تیم برتر میدان بودیم اما به گل نرسیدیم و درست پس از دریافت گل همه چیز تغییر کرد.

🔹این ما بودیم که باید خودمان را به آب و آتش می زدیم تا به گل تساوی برسیم، تا از شکست و از دست دادن جامی دیگر فرار کنیم اما نه حملات مان آنطور که باید نبود و نه در دفاع آن تیمی که باید بیشتر حواسش جمع می بود نبودیم.

🔹هر چقدر به پایان بازی نزدیک می شدیم، به شکست و از دست دادن جام نزدیک تر می شدیم، هیچ نشانی از آن تیم برتر نداشتیم، حملات نه جاندار بودند و نه به درد زدن گل می خوردند.

🔹داشتیم بالکل ناامید می شدیم تا اینکه گل دقیقه 11+90 ما را دوباره به بازی برگرداند، بازی یک ۳۰ دقیقه دیگر ادامه خواهد داشت.

🔹استقلال گل تساوی را زد و توانست 30 دقیقه دیگر فرصت بگیرد برای ادامه بازی، اما باز تیم برتر میدان نبود، آن تیمی که قبل از دربی به آن امیدوار بودیم و می نازیدیم هرگز نبود، در وقت های اضافه می توانستیم زودتر شکست بخوریم اما تا دقیقه 115 طاقت آوردیم اما گل دوم و طلایی را که دریافت کردیم دیگر همه چیز به معنای واقعی تمام شد.

🔹دیگر نه فرصتی برای جبران بود و نه امیدی برای کشاندن بازی به ضربات پنالتی که شاید در ضربات پنالتی بتوانیم استفاده کنیم و پرسپولیس را شکست بدهیم اما به آنجا نرسیده بازی تمام شد و باز افسوس، و باز حسرت، و باز گریه های ادامه داری که انگاری قرار نیست برای مدتی طولانی نداشته باشیم و آنها را فراموش کنیم.

🔹انگار سهم هواداران شده حسرت های تمام نشدنی، سهم هواداران شده خیره شدن به قهرمانی های رقیب دیرینه، سهم هواداران تنها شده گلایه، شده تجمع های بی فایده، شده فریادهای خاموش، شده گریه های طولانی، شده حسرت هایی که از آرزو هم گذشته اند و دیگر رنگ واقعیت به خود نمی بینند.

🌏آوای آبی www.avayeblue.ir