وقتی تیم محبوبت یک شب به یادماندنی را می سازد دوست داری این شب آنقدر طولانی باشد که تمام نشود، دیشب هم یکی از همان شب ها بود، شروع اش شاید ساعت 21:30 بود اما هرگز دوست نداشتی ساعت 23:20 تمام شود، دوست داشتی ادامه داشته باشد وقتی حال دلت خوب بود.
استقلال دیشب به گواه بسیاری عالی بود، حتی چیزی فراتر از عالی، عبور از تیم تا بن دندان مسلح الغرافه آن هم در زمین افتضاح شهرقدس واقعا باور کردنی نبود، اما استقلال جواد نکونام آن را باور کردنی کرد، حمله از همان دقیقه یک، گلزنی در کمتر از 5 دقیقه و حمله و حمله و حمله، آنقدر خستگی ناپذیر که دوست داشتی هر لحظه اش بوی گل می داد.
یک گل و دو گل و سه گل... آری فقط سه گل و سهم این بازی برای استقلال سه گل بود و موقعیت های خطرناک دیگری که همه شان بوی گل می دادند اما به گل تبدیل نشدند، بازی که تمام شد یک دل سیر فریاد زدیم، فریاد شادی از آن شادی هایی که مدتها بود دلتنگ رسیدنش بودیم.
بازی تمام شد و روز دیگری شروع شد، اما دوست داریم این شب همچنان تکرار شود، در بازی های بعدی در شب های بعدی، دوست داریم شادی مان به تنها این یک شب ختم نشود و یک شادی طولانی مدت شود.

28 شهریور 1403