🔵 شکست و شکست و... و باز هم شکست
خسته شدیم، آنقدر خسته که برای یک سوم این فصل و بازیهای آسیایی به اندازه چندین فصل زجر کشیدیم و خسته شدیم و ناامید.
پنجمین شکست متوالی و با نتایج پرگل که اکثر آنها ۳ بر صفر بوده اند و ناامید و ناتوان از زدن حتی یک گل.
بله ما انتظار و توقع نتیجه گرفتن و بردن الهلال عربستان را در زمین خودش نداشتیم، اما باخت با نتیجه تکراری ۳ بر صفر هم همچنان توی ذوق مان زد و خسته شدیم.
کاری نداریم که بهتر از بازی قبل بودیم که تفاوتی نمی کند برایمان هر چقدر بهتر بودیم و خوب بودیم ولی باختیم دیگر ارزش ندارد، شکست شکست است آن هم اگر پرگل باشد، تعداد شکست ها آنقدر پی در پی و پر تعداد شده اند که دیگر توان نوشتن هم نداریم.
از آخرین باری که برای تیم محبوبم نوشتم که هنوز هم برایم محبوب است، نام استقلال و نه این بازیکنانش البته، بیش از یک هفته است که می گذرد، چون خسته شدم از نوشتن برای تیمی که جز شکست هیچ نتیجه دیگری نمی گیرد، چون خسته شدم از اینکه قبل از بازی از امید حرف بزنم و انرژی دادن به تیم و سپس پس از پایان بازی بخواهم از شکست هایش انتقاد کنم.. خسته شدم خسته... .
حال شما بگویید سهم ما هواداران همین است، باز شما بگویید اصلا هوادار برای روزهای سختی است، برای روزهای شکست است که بتواند پشت تیمش باشد و گرنه در روزهای شادی همه کنار تیم هستند و با تیم.. ما از این جملات تکراری خسته شده ایم.. .
می دانیم خوب هم می دانیم که این روزها و هفته ها و این فصل لااقل و حد حد حداکثر تمام خواهند شد و روزهای خوشی باز به ما سر خواهند زد اما با حال و روز این روزها و هفته ها و فصل مان چه کنم؟!
15 آبان 1403