🔵 شب کابوس واری که به صبح رسید
نمی دانیم چه بنویسیم؟ چه بگوییم؟ چه انتقادی کنیم؟ فریادهای مان را سر چه کسی خالی کنیم؟ ترسناک ترین و کابوس وارترین شب زندگی مان را چطور به صبح رساندیم خدا می داند؟ با چه سر دردی بی خوابی تا صبح گذراندیم خدا می داند؟ کاش استقلال تنها شکست می خورد اما تحقیر نمی شد، کاش تنها سهم هوادار اشک بود و زود تمام می شد اما به ناله نمی رسید، به سردرد نمی رسید، به قلب درد نمی رسید...
این شب تنها یک شب ساده نبود، یک شب طولانی که انگار نمی خواست تمام شود، از آن بازی که هر دقیقه اش به اندازه یکساعت برایمان طولانی شد و یک ۹۰ دقیقه تبدیل به چندین و چند ساعت شد، انگار طولانی ترین بازی تاریخ تیم محبوبمان بود و نتیجه اش تنها تحقیر بود...
صبح که شد، باور نمی کردم که این شب تمام شده است، شبی که هرگز فراموش نمی شود...
✍️ محمود فخرالحاج
27 شهریور 1404
برچسبها: محمود فخرالحاج, استقلال, آوای آبی